گاه گدار

نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه ...

گاه گدار

نوشته های گاه و بی گاه یک دیوانه ...

یادت باشد ...

من تمام خود را

در نیمه راهی بارانی

در گرگ و میشِ بوسه و تمنا

در آرزو و افسوس خیال ستاره ها

جا گذاشته ام

یادت باشد ...

هر جای قصه

به آواز و رقص بنفشه ها رسیدی

سراغ یک دیوانه ی پریشان را بگیر

شاید در شالیزار سبزِ ترانه ای محلی

همراه گلهایی از جنس نور

باز به هم رسیدیم

تا آن روز ...

تنها آرزویم برای تو

آسمانی آبیست