دلت برای کسی تنگ بشه چیکار می کنی !!؟
زنگ می زنی !؟
میری می بینیش !؟
اس ام اس ، چت ، ...
اگه اون آدم خیلی خیلی بهت نزدیک بوده باشه و تو دیگه نتونی ببینیش چی !؟
تنها کار باقی مونده این میشه که میشینی یه گوشه هر چی عکس و فیلم داری میآری وسط ، سعی میکنی تموم خاطراتت رو باهاش مرور کنی ، هر چی روزهای خوب و آرومی که باهاش داشتی ، همه ی خوبی هاش رو ، همه ی بودن ها و مهربونی های بی دریغش رو ...
یواش یواش شروع میکنی به حرف زدن اما حواست نیست !
با خودت !؟
نه ...
با اونی که حالا دیگه نداریش و لا به لای همین چیزهای باقیمانده ازش خودت رو داری سیراب میکنی
بالاخره بغض گلوت رو میگیره ، یه جورایی که بخواد خفه ت کنه ...
خواستم بگم دلم بدجور تنگ شده ...
آخه هیچکس مثل تو ، من رو نمی شناخت ؛ حتی بهتر از خودم ...